0 دیدگاه

سلام دکتر خسته نباشید


من حدود ۱ سال و شش ماهه که عقدم و قراره تا بیست روز آینده به خونه خودم برم چندوقت پیش که بحث عروسی از طرف شوهرم عنوان شد و برای بهمن ماه دنبال شد مادرهمسرم با تماس تلفنی ازم خواستن دست نگه داریم. ایشون خاله من هستند وتهران ساکن اند اما من درشهرستانم و شاغل اینجام تا به خونم برم یعنی درحال حاضر و تاحالا فقط در حد رفت وآمد میرفتم و میومدم.بهم زنگ زد و گفت که به شوهرم شک کرده که سیگار مصرف کرده و از چندماه قبل که شک کردن و زیرنظر گرفتنش دوبار فقط بهش شک کردن.همسرمن عاشق من بود و هست اما مصرف سیگار یا مواد دیگه برام خیلی سخته قبولش چون من واقعن همسرم رو از لحاظ مال روحی و.. آروم میکردم و تمام سعی ام آرامشش بود وهست.زیرپاگذاشتن ارزش های که برام واقعن مهم ان اونم درشرایطی که من تمام سعی ام رو برای آرامشش داشتم و دارم برام غیرقابل قبوله.نمیدونم چکارکنم..درهیچ موردی نه برخوردی و رفتاری نه تشخیص این موضوع نه راه حل اگه واقعیت داشته باشه…درضمن من هیچ وقت متوجه چیزی حتی بو نشدم!!چندروز پیش هم که تهران بودم قراربود ساعت یک ونیم از مغازه اش که خیلی نزدیکه خونه ام هست بیادخونه و میدونه که برای من وقت مهم است.یک ربع بعد رفتم مغازه وجلوی درش با بوی خیلی بدی که یکم بوی تافن داشت و یکم توتون هول کردم اما داخل نرفتم..ازم خواست برم خونه و وقتی اومد خونه به فاصله ده دقه نه بویی میداد نه هیچ جی وبم گفت از هم محله ای ها کسی تومغازش بوده.و من اعتماد کردم به خاطر وقتش


بام حرف بزنید خواهش میکنم

دیدگاهتان را بنویسید